کد مطلب:172982 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

بررسی ریشه های عملکرد بد خواص در بستر تاریخ
آری، ضعف مدیریت جامعه اسلامی از آن جا آغاز شد كه رهنمودها و وصایای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در زمینه ی امامت و رهبری به بوته ی فراموشی سپرده شد؛ با این كه در فراز و نشیب های 23 ساله ی دوران رسالت، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به مناسبت های گوناگون، مسأله ی خلافت و


وصایت علی علیه السلام را به امت گوشزد نمودند كه از آن جمله می توان به حدیث «منزلت» اشاره كرد كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن علی علیه السلام را نسبت به خود، چون هارون نسبت به موسی علیه السلام دانستند.

دیگرحدیث «سد ابواب» است. پس از مدتی از زمان باز شدن در خانه ی بزرگان صحابه به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه، رسول خدا فرمان یافت كه همه ی درها بسته شود به جز در ورودی خانه علی علیه السلام به مسجد پیامبر. همچنین می توان از حدیث «اخوت» یاد كرد كه در جریان عقد اخوت اصحاب در مدینه، پیامبر اسلام همه مهاجر و انصار را با هم برادر نمود و خود نیز با علی علیه السلام عقد اخوت بست.

به علاوه، حدیث ابلاغ «پیام برائت» در سوره ی توبه نیز از افتخارهای علی علیه السلام است. از همه مهم تر این كه خدای متعال در جریان مباهله ی مسیحیان نجران در آیات 56 تا 61 آل عمران، علی علیه السلام را به منزله ی نفس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم معرفی می كند و سرانجام آشكارتر از همه حدیث غدیر است كه پیامبر گرامی اسلام به دستور خداوند فرمود: ای مردم، هر كس كه من مولای او هستم علی نیز مولای اوست، خداوندا، كسانی كه علی را دوست می دارند، دوست بدار و با كسانی كه علی را دشمن می دارند، دشمن باش.

اما این اقدام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای تثبیت جریان حق در جامعه ی اسلامی و تداوم نبوت در ولایت علوی از سوی برخی از افراد ناآشنا با حقیقت دین درهم شكست. در آخرین روزهای حیات اشرف مخلوقات، مدینه از جانب گروهی از خواص آبستن حوادث گردید و ابرهای تیره ی فتنه جویی فضا را ظلمانی و غبار آلود كرد. برخی از اصحاب و خواص، به خصوص قریش، در ستیز كسب قدرت و انتقال امامت جامعه از


اهل بیت علیهم السلام به دیگران با برنامه وارد میدان شدند و انصار كه از دعوت كنندگان و حامیان دین اسلام بودند نیز با آگاهی از كشمكش های سیاسی قریش، برای تثبیت موقعیت خود در كانون قدرت آینده به تكاپو افتادند و سرانجام اكثریت و توده عوام به دور از نظر اهل بیت علیهم السلام و بزرگان صحابه با خواص فرصت طلب بیعت كردند و این در حالی بود كه علی علیه السلام بدن مبارك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تجهیز و تكفین نمود، نماز به جا آورد و بدن مطهر حبیب خدا را در میان قبر نهاد و خود در گوشه ای آرام گرفت تا جرعه جرعه كاسه های زهر را از دست برخی خواص كج اندیش و دنیا طلب بنوشد. از این جا بود كه غربت اهل بیت آغاز شد. حضرت علی علیه السلام می فرماید:

پس از رحلت رسول گرامی اسلام، گروهی به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگی، آنان را هلاك كرد. بر غیر خدا تكیه كردند و با غیر خویشاوندان ( اهل بیت ) پیوند برقرار كردند. از وسیله ای كه فرمان داشتند به آن مودت بورزند ( محبت خاندان رسالت ) كناره گرفتند و بنا و اساس ( ولایت ) را از جایگاه خویش برداشته و در غیر آن نصب كردند. ( اینان ) معادن تمام خطاها و دروازه ی همه گمراهان و عقیده مندان باطل هستند. [1] .

به راستی خواص جبهه حق كجا بودند!؟ همانانی كه سال ها گرداگرد رسول خدا خوشه چینی كرده و در راه عظمت و عزت مسلمانان شمشیر زده و خون دل ها خورده بودند!؟ چه چیز آنان را از محور حق و حقیقت جدا كرد كه امروز ندای غربت علی علیه السلام از نای تاریخ گوش جان را می آزارد؟! آن گاه كه نگاهش به زهرا علیهاالسلام افتاد و قبضه ی شمشیر را فشرد، و در جست و جوی یاران دیروز و خاموشان امروز یاوری نیافت!؟


ای كاش مردم قدرت درك وقایع را داشتند و خواص امت اقدامی شایسته و در خور خویش انجام می دادند. از زیب و زیورها دل می بریدند و دست در دست علی علیه السلام می گذاشتند! چه می شد اگر از چرب و شیرین دنیا رها می شدند و مقام و عزت خود را در رفعت اسلامی می دیدند!

به راستی چرا در سال های حكومت علی علیه السلام گروه هایی از خواص به مخالفت با آن حضرت برخاستند و نام «قاسطین» و «ناكثین» و «مارقین» بر خود نهادند؟! و چرا عده ای به رغم یقین به حقانیت جبهه علی علیه السلام سكوت اختیار كردند و دست از یاری امام كشیدند و در تاریخ از آنان به نام «قاعدین» ( نشستگان ) یاد می كنند؟! افرادی همچون سعد بن ابی وقاص، ابوسعید خدری، ابوموسی اشعری، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه، ابومسعود انصاری و... كه عشق به مقام و متاع دنیا و حسادت توانست آنان را از قافله ی حق جدا كند. آنها آگاهانه دست از یاری حق كشیدند و با این عمل خود مردم را از پیوستن به امام بازداشتند و مردم را ترغیب به خانه نشینی كرده و گفتند: در حوادث پیش آمده عبدالله مقتول باش، نه عبدالله قاتل؛ یعنی دست از قیام و حضور در میدان جهاد و مبارزه بردار و تن به سازش و مدارا ده تا رفع خطر شود! سكوت آنها كمتر از دیگر توطئه ها در تنها ماندن اهل بیت علیهم السلام نبوده است.

اینك به بعضی از انحرافات خواص اشارتی گذرا می شود تا عمق فاجعه روشن شود و چراغ عبرت آیندگان گردد.


[1] نهج البلاغه، خطبه ي 150.